از ميان 26 هزار و 300 جراحي که در حال حاضر در سرتاسر ايالات متحده آمريکا مشغول به کارند تنها 12 درصدشان را زنان تشکيل ميدهند.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز به نقل از مجله رسمي کالج جراحان آمريکا ، جنسيت از عوامل مهم و تاثيرگذار در انتخاب فوق تخصص در ميان جراحان آمريکايي است. اين انجمن اعلام کرده است طي 20 سال گذشته تعداد زنان شاغل در تمام حيطههاي علوم پزشکي به شدت رو به گسترش است اما از ميان 26 هزار و 300 جراحي که در حال حاضر در سرتاسر ايالات متحده آمريکا مشغول به کارند تنها 12 درصدشان را زنان تشکيل ميدهند.
دکتر جيم کورد، رزيدنت جراحي دانشگاه ويسکونزين و طراح اين بررسي گفت: «ما از طريق پست الکترونيکي پرسشنامههايي را براي 99 فارغالتحصيل دورههاي فوق تخصصي جراحي در فاصله سالهاي 1985 تا 2006 فرستاديم. اين پرسشنامهها شامل 32 سوال بودند و در انتها 74 نفر از افراد به آنها پاسخ کامل دادند و پاسخنامههاي تکميل شده را براي ما ارسال کردند.»
وي در مورد نتايج حاصل از اين نظرسنجي گفت: «از بين افرادي که به ما پاسخ دادند، 58 نفر مرد و 16 نفر زن بودند که ميانگين سني آنها 40 سال بود. جوانترين جراح فوق تخصص ما 31 سال سن داشت. 95 درصد از جراحان متاهل بودند و به طور ميانگين 2 فرزند داشتند.»
مک کورد ادامه داد: «69 درصد از خانمها تمايل داشتند که باز هم در حيطه يک جراح عمومي فعاليت کنند اما اين ميزان در ميان مرداني که فوق تخصص گرفته بودند تنها 36 درصد بود. از نظر شرکتکنندگان در طرح عوامل زير ازنظر اهميت در انتخاب فوق تخصص در اولويت قرار داشتند: تمايلات شخصي به رشته، نيازهاي هوشي و ادراکي رشته و فرصتهاي شغلي موجود.» براساس آمارهاي حاصل از اين نظرسنجي، کيفيت زندگي به عنوان عامل انتخاب رشته فوق تخصصي براي زنان نسبت به مردان از اهميت به مراتب بيشتري برخوردار بوده است (69 درصد در زنان و 43 درصد در مردان).
دکتر مک کورد در مورد ديگر يافتههاي طرح گفت: «ما در اين پرسشنامهها به علايق تحقيقاتي و پژوهشي جراحان در دوران فلوشيپ هم توجه کرديم و مشخص شد ميزان علاقه به فعاليتهاي پژوهشي در ميان زنان و مردان متفاوت است. علاقه به پژوهش در حيطه علوم پايه در زنان 38 درصد و در مردان 40 درصد و در حيطه علوم باليني در زنان 56 درصد و در مردان 61 درصد گزارش شد که اين تفاوت معنيدار نبود.»
وي ادامه داد: «علاقه به ادامه فعاليت در فرصتها و محيطهاي دانشگاهي در زنان 27 درصد بود که اين رقم در مردان 46 درصد است. اين تفاوت معنيدار است. در ضمن تمايل به فعاليتهاي آموزشي در زنان 38 درصد گزارش شد که در مردان به مراتب بالاتر و حدود 69 درصد بود.» در اين مطالعه معيارها و عوامل متعدد ديگري نيز مورد بررسي قرار گرفتند که تفاوتي بين زن و مرد نداشتند.