آخرين دستاوردهاي علمي در خصوص سرطان خون انتشار يافت ۸۴/۰۸/17
پايگاه اينترنتي بيبيسي طي گزارشي، آخرين دستاوردهاي علمي در خصوص سرطان خون يا “لوسمي” را منتشر كرد.
خون از مايع لزجي به نام “پلاسما” و ياختههاي شناور آن كه توسط مغز استخوان توليد ميشود، تشكيل شده است.
مغز استخوان مادهاي نرم و اسفنجي شكل است كه داخل استخوانها است.
اين ماده حاوي ياختههايي است كه ياختههاي مادر يا سلول پايه ناميده مي شود و وظيفه آنها توليد ياختههاي خوني است.
سه نوع ياخته خوني وجود دارد. گلبولهاي سفيد كه مسوول دفاع بدن در مقابل عوامل خارجي هستند، گلبولهاي قرمز خون كه اكسيژن را به بافتها حمل كرده و فرآوردههاي زايد را از اندامها و بافتها جمعآوري ميكنند و پلاكتها كه وظيفه انعقاد خون و جلوگيري از خونريزي را بر عهده دارند.
لوسمي نوعي “بيماري پيشرونده و بدخيم اعضاي خونساز بدن است كه با تكثير و تكامل ناقص گويچههاي سفيد خون و پيش سازهاي آن در خون و مغز استخوان ايجاد ميشود.
لوسمي يا لوكمي، ريشه در زبان لاتين به معناي “خون سفيد” دارد و فرآيند تكثير، خونسازي و ايمني طبيعي بدن را مختل ميكند.
اجتماع اين ياختههاي سرطاني در خارج از مغز استخوان، موجب تشكيل توده هايي در اندامهاي حياتي بدن نظير مغز و يا بزرگ شدن غدههاي لنفاوي، طحال، كبد و ناهنجاري عملكرد اندامهاي حياتي بدن ميشوند.
لوسمي شايعترين سرطان اطفال در جهان است.
لوسمي براساس طيف، شدت و سرعت پيشرفت روند بيماري به دو دسته حاد و مزمن تعريف ميشود.
– لوسمي حاد، رشد سريع همراه با تعداد زيادي گويچههاي سفيد نارس است و مدت فاصله زماني بين شروع بيماري و گسترش دامنه آن بسيار كوتاه است.
– لوسمي مزمن، رشد آهسته همراه با تعداد بيشتري ياختههاي سرطاني بالغتر است و مدت زمان طولاني تا بروز علايم باليني آن دارد.
لوسمي نيز با توجه به نوع ياخته موجود در بافت مغز استخوان كه دچار تراريختي و سرطان شده، تعريف ميشود و اشكال مختلفي از اين نوع سرطان وجود دارد كه هر كدام نشانهها و عوارض خاص خود را دارند.
سرطان خون بر اساس نوع گويچه سفيد خون كه دچار تراريختگي و سرطان شده به دو دسته تقسيم ميشود: الف) لنفوئيدي يا لنفوبلاستي. ب) ميلوئيدي با توجه به اين طبقهبندي، شايعترين اشكال لوسمي بر اساس سرعت پيشرفت روند بيماري و نوع گويچه سفيد خون كه دچار تراريختگي و سرطان شده به چهار گروه تقسيم ميشود
– لوسمي لنفوئيدي يا لنفو بلاستي حاد، بيماراي است كه در آن تعداد بسيار زيادي از گويچههاي سفيد خون كه مسوول دفاع بدن در مقابل عوامل خارجي هستند و “لنفوسيت” ناميده ميشوند و هنوز به طور كامل تكامل نيافتهاند، دچار اختلال شده و بطور فزايندهاي در خون محيطي و مغز استخوان يافت مي شوند.
علاوه بر اين، تجمع اين ياختهها در بافتهاي لنفاوي باعث بزرگ شدن اين اندامها ميشود.
ازدياد لنفوسيتها نيز منجر به كاهش تعداد ساير ياختههاي خوني مانند گويچههاي قرمز و پلاكتها شده و اين عدم تعادل ياختههاي خوني منجر به كم خوني، خونريزي و عدم انعقاد خون ميشود.
مدت فاصله زماني بين شروع بيماري و گسترش دامنه آن بسيار سريع و كوتاه است.
لوسمي لنفوبلاستي حاد، شايعترين نوع لوسمي در اطفال است كه اغلب در كودكان بين سنين ۲تا ۶سال تظاهر ميكند. گروه سني ديگري كه در مقابل اين بيماري بيش از بقيه آسيبپذير هستند، افراد بالاي ۷۵سال ميباشند.
– لوسمي ميلوئيدي حاد: تراريختگي ياختههاي “ميلوئيد” گويچههاي سفيد خون است كه فرآيند تكثير و خونسازي و ايمني طبيعي بدن را مختل ميكند.
اين سرطان داراي چندين زيرگونه و ميانگين سن ابتلا به آن ۶۴سال است.
اين نوع لوسمي در مقايسه با لوسمي لنفوسيتي حاد كمتر در كودكان ديده مي شود، اما كودكان مبتلا به “سندرم دان” در سه سال ابتدايي زندگي، استعداد بيشتري براي ابتلا به اين بيماري را دارند.
– لوسمي لنفوئيدي مزمن: شايعترين نوع لوسمي بزرگسالان است. طيف رشد و پيشرفت اين نوع لوسمي بسيار كند و آهسته است و اغلب در افراد سالمند تظاهر ميكند.
ميانگين سن بروز لوسمي لنفوئيدي مزمن ۶۰سال است و ابتلا به آن در سنين پايينتر از ۳۰سال بسيار غير طبيعي و در كودكان بسيار نادر است.
اين نوع لوسمي در مردان بالاي ۵۰سال شايع تر است و اغلب به طور تصادفي و هنگام معاينات و آزمايش معمولي خون كه افراد براي تشخيص بيماريهاي ديگر انجام ميدهند، تشخيص داده ميشود.
– لوسمي ميلوئيدي مزمن: اين نوع لوسمي يك بيماري اكتسابي ناشي از يك نوع ناهنجاري در “كروموزوم “۲۲ياختههاي مغز استخوان است.
لوسمي ميلوئيدي مزمن در مردان بين سنين ۴۰تا ۶۰سال شايع تر است و افرادي كه تحت تشعشعات يونيزه و يا تماس با بنزين و مشتقات آن قرار داشته اند، بيشتر در معرض خطر ابتلا به آن هستند.
* علايم هشداردهنده سرطان خون
– احساس ناخوشي عمومي
– تظاهر لكههاي دانه اناري زيرجلدي پوست ((petechiae
– لخته يا منعقد نشدن خون در پي ايجاد زخم يا بريدگي
– ضعف و خستگي مفرط
– عفونتهاي مكرر و عود آنها
– دردهاي استخوان و مفاصل
– تنگي نفس در اثر فعاليت
– تب و لرز و نشانههاي شبه سرماخوردگي
– رنگ پريدگي پيشرونده
– تورم و بزرگي حجم غدههاي لنفاوي، طحال و كبد
– احساس سيري و بياشتهايي
– كم خوني
– خوابآلودگي
– خونريزي مكرر بيني
– تورم و خونريزي لثه ها
– ضعف و لاغري ممتد
علاوه بر نشانههاي فوق، ممكن است عوارضي در بيمار ظاهر شود كه به اجتماع ياختهها و سرايت سرطان به اندامهاي ديگر بدن مربوط باشد.
در چنين مواردي، بيمار از سردرد، حالت تهوع و استفراغ، كاهش سطح هوشياري، تشنج، ديد مضاعف، فلج اعصاب مغز، عدم حفظ تعادل، تورم در ناحيه گردن و صورت شكايت ميكند.
بيماري لوسمي يك فرآيند پويا است كه توسط متغيرهاي ناشناخته و مستقل متعددي موجب تغييرات مولكولي ياخته شده و منجر به تداخل در سيستم تكثير ياختههاي مغز استخوان ميشود.
عامل مستعد و پيشتاز در تظاهر لوسمي مانند هر سرطان ديگري به هم خوردن نظم تقسيم ياختهاي است.
تحقيقات آماري و باليني، روند بدخيمي بيماري لوسمي را به عوامل زير ارتباط ميدهند.
جنس – لوسمي در مردان بيشتر ظاهر ميشود.
سابقه قبلي ابتلا به برخي از بيماريهاي خوني و يا سابقه قبلي به سرطان عوامل ژنتيكي
استعداد ميزبان – عوامل ژنتيكي از جمله نقايصي در كروموزومها و انتقال ژن معيوب تشعشع، افرادي كه در معرض تابش اشعههاي يونيزه و يا هستهاي و سرطانزا قرار گرفته اند.
اعتياد به دخانيات آلايندههاي موجود در هواي محيط زيست و محل كار (مواد يونيزه، صنعتي و شيميايي سمي مانند بنزين و مشتقات آن).
نارسايي مكانيسم ايمني طبيعي بدن.
سن – در ميان بزرگسالان، استعداد ابتلا به لوسمي با افزايش سن ارتباط مستقيم دارد. افراد بالاي ۵۵سال بايد بيشتر مراقب علايم هشداردهنده اين بيماري باشند.
* الگوهاي غربالگري لوسمي
با توجه به وضيعت عمومي سلامت فرد، بررسيهاي تشخيص لوسمي ممكن است شامل، – آزمايش خون: در شرايط طبيعي گويچههاي سفيد بالغ در خون محيطي يافت ميشوند، ولي زماني كه گويچههاي سفيد نارس كه بايد در مغز استخوان باشند به مقدار زيادي وارد خون محيطي ميشوند، عمدتا ميتواند نشانه سرطانهاي خون باشد.
آزمايش خون و شمارش و بررسي ياختههاي شناور خون، اولين گام جهت تشخيص لوسمي است.
– نمونه برداري يا “بيوپسي” مغز استخوان: بررسي ميكروسكوپي از نمونه بافت سرطان بسيار مهم است زيرا مطمئنترين روش براي تشخيص لوسمي و نوع آن به حساب ميآيد.
نمونه برداري از مايع مغز نخاع و نمونهبرداري از غدد لنفاوي نيز از روش هاي تشخيصي سرطان خون است.
– سازگاري بافتي: ياختهها داراي انواع پروتئينهاي مختلف بر روي سطح خود هستند كه از اين پروتئينها در آزمايشهاي ويژه خون براي تشخيص سازگاري بافتي استفاده ميشود.
موفقيت در پيوند مغز استخوان به تشابه و سازگاري مغز استخوان فرددهنده با فرد گيرنده بستگي دارد كه از طريق اين آزمايش سنجيده ميشود.
– بررسي كروموزومي ( :(cytogenic analysisاز ديگر اقدامات تشخيص ژنتيكي در افتراق انواع لوسمي است.
– عكسبرداري از قفسه سينه با تابش “اشعه ” Xكه باعث تشخيصطيف پراكندگي ياختههاي مهاجم و غدههاي لنفاوي متورم در ناحيه قفسه سينه است.
– سي تي اسكن ( -(Computerised tomography scanدر اين روش دستگاه سي تي اسكن با گرفتن تعدادي عكس توسط اشعه ايكس، تصويري سه بعدي از بدن را نشان ميدهد و از اين طريق پراكندگي سرطان به بخشهاي ديگر بدن مشخص ميشود.
– پرتونگاري با استفاده از تشديد ميدان مغناطيسي ( – (MRI Scanاين آزمايش مشابه سي تي اسكن است با اين تفاوت كه به جاي تابش اشعه Xاز مغناطيس جهت عكسبرداري از اعضاي بدن استفاده ميشود. در اين آزمايش بيمار به مدت ۳۰دقيقه به طور ساكن درون اتاقك اين دستگاه ميماند و تصاوير مقطعي از بدن او تهيه ميشود.
– سونوگرافي ( – (Ultrasoundدر اين شيوه از امواج صوتي جهت بررسي ساختار اندامها استفاده ميشود.
– معاينات باليني – بررسي وضعيت غدد لنفاوي، طحال، كبد و ديگر اعضاي بدن است.
* الگوهاي درمان لوسمي
فرآيند درمان لوسمي براي هر شخص معين با شرايط بيماري وي مرتبط است و الگوهاي درمان لوسمي بستگي به نوع لوسمي، وضعيت بيماري در شروع درمان، سن سلامت عمومي و چگونگي واكنش بيمار به نوع درمان دارد.
علاوه بر الگوهاي رايج براي درمان انواع سرطان همچون شيمي درماني و اشعه درماني، از جمله ميتوان به روشهاي درماني زير اشاره كرد.
– درمان بيولوژيكي يا ايمونولوژيك كه مشتمل بر بازسازي، تحريك، هدايت و تقويت سيستم طبيعي دفاعي بدن بيمار است و با استفاده از آنتي بادي و هدايت سيستم دفاعي خود بيمار، جهت مبارزه با سرطان صورت ميگيرد.
– جراحي، راهيابي ياختههاي مهاجم لوسمي به ساير اندامهاي بدن اغلب موجب تورم و بزرگي حجم غدههاي لنفاوي و طحال و كبد ميشود.
الگوي درماني محل ضايعه طحال، برداشتن آن از طريق جراحي “اسپلينكتومي” ( (splenectomyاست.
– پيوند مغز استخوان و پيوند سلولهاي پايه ( – (Stem cellجايگزيني مغز استخوان فرد بيمار با مغز استخوان سالم است تا بيمار بتواند مقادير بالاي داروهاي شيمي درماني و يا پرتودرماني را دريافت كند.
شايعترين اشكال پيوند مغز استخوان عبارتند از، پيوند “اتولوگ” طي اين نوع پيوند، بيمار بافت پيوندي (مغز استخوان) خود را دريافت ميكند.
در اين روش، مغز استخوان بيمار را خارج و آن را در معرض داروهاي ضد سرطان قرار ميدهند تا ياختههاي بدخيم كشته شوند سپس محصول بدست آمده را منجمد و نگهداري ميكنند.
پيوند “سينژنئيك” – Syngeneicبيمار بافت پيوندي (مغز استخوان) را از عضو ديگر دو قلوي مشابه خود دريافت ميكند. در اين روش ابتدا بوسيله مقادير زيادي از داروهاي ضد سرطان همراه يا بدون پرتو درماني، تمام مغز استخوان موجود در بدن بيمار را از بين ميبرند سپس از عضو ديگر دو قلوي مشابه كه شباهت بافتي زيادي با بدن بيمار دارد، مغز استخوان سالمي را تهيه ميكنند.
پيوند “آلوژنئيك” – allogeneicبيمار بافت پيوندي را از فردي غير از خود يا دو قلوي مشابه خود (مثل برادر، خواهر و يا هر يك از والدين و يا فردي كه هيچگونه نسبتي با بيمار ندارد) دريافت ميكند. اين فرد بايد سازگاري بافتي نزديك با بدن بيمار داشته باشد.
پس از تهيه بافت پيوندي از روشهاي فوق، به بيمار مقادير بالاي داروهاي شيمي درماني همراه يا بدون پرتو درماني ميدهند تا باقيمانده مغز استخوان وي تخريب شود.
در مرحله آخر، مغز استخوان سالم را گرم كرده و بوسيله يك سوزن و از طريق سياهرگ به بيمار تزريق ميكنند تا جانشين مغز استخوان تخريب شده شود.
پس از ورود بافت پيوندي به جريان خون، ياختههاي پيوند زده شده به مغز استخوان هدايت شده و به توليد گويچههاي سفيد خون، گويچههاي قرمز خون و پلاكتهاي جديد ميپردازند.
ابتلاء به عفونت و خونريزي، تهوع، استفراغ، خستگي، بياشتهايي، زخمهاي دهاني، ريزش مو و واكنشهاي پوستي از جمله عوارض جانبي پيوند مغز استخوان و پيوند سلولهاي پايه ( (Stem cellاست.
امروزه با كاربردهاي جديد الگوهاي درمان پيوند مغز استخوان و درمان بيولوژيكي يا ايمونولوژيك و داروهاي جديد ضد سرطان و پيشرفتهاي علم ژنتيك و ساختارهاي ژنهاي انساني اميدهاي تازهاي براي غلبه بر اين بيماري بوجود آمده است.