روند يادگيري و نحوه بايگاني اطلاعات در مغز انسان شباهت بسياري به مغز موش دارد، با اين تفاوت كه آموختههاي بايگاني شده در مغز انسان به راحتي پاك نميشوند.
به گزارش پايگاه اينترنتي دويچهوله (راديو آلمان)، مغز هر موجود زنده داراي قدرت يادگيري است، و قرنهاست كه دانشمندان ميكوشند روند يادگيري و نحوه بايگاني اطلاعات در مغز را كشف كنند و در اين راه موشهاي بسياري قرباني شدهاند.
شباهت ژنتيكي موشها با مجموعه ژنوم انسان باعث شده بسياري از پژوهشها و آزمايشهاي پزشكي زيست شناسي بر روي موشها صورت بگيرد.
به گزارش اين راديو، “برت ساكمن” ( (Sakmann Bertزيست شناس معروف آلماني از طرفدران موشهاست.
او معتقد است روند يادگيري و نحوه بايگاني اطلاعات در مغز انسان شباهت بسياري به مغز موشها دارد، با اين تفاوت كه آموختههاي بايگاني شده در مغز انسان به راحتي پاك نميشوند و تعداد اين سلولها در مغز انسان بيش از ۱۰۰ميليارد تخمين زده ميشود كه با يكديگر در ارتباط هستند.
دويچهوله در ادامه افزود: ارتباط ميان سلولها ارتباط “سيناپسي” ناميده ميشود و گاه ميان دو سلول ۱۰هزار ارتباط سيناپسي وجود دارد و با تكرار و تمرين در يادگيري، اين ارتباطات سيناپسي ميان سلولها بيشتر و قوي تر ميشوند.
سلولهاي مغزي به طور مداوم در حال تبادل اطلاعات هستند و مجموع ارتباطات مغزي، جرياني الكتريكي است كه با دستگاههاي مخصوص ثبت امواج مغزي قابل اندازهگيري است.
در محوطه بيروني يك سلول كه غشاي خارجي سلول ناميده ميشود، ذرات يا عناصر بارداري قرار گرفتهاند كه حضورشان موجب برقراري و روان شدن اين جريان الكتريكي ميشود و اين جريان با عبور از سوراخهاي كوچكي كه در غشاي خارجي سلول موجودند، از يك سلول به سلول مجاور منتقل ميشود.
“برت ساكمن” و “اروين نر” اولين كساني بودند كه توانستند ۳۰سال پيش، جرياني كه از اين كانالهاي كوچك عبور ميكند را اندازهگيري كنند.
از اين كار ظريف و پرزحمت آنها بعدها با جايزه نوبل قدرداني شد. جايزه نوبل پزشكي سال ۱۹۹۱ميلادي به طور مشترك به ساكمن و نر اهدا شد، اما سه سال قبل از اهدا جايزه نوبل، جايزه سه ميليون ماركي جامعه پژوهشگران و محققان آلمان به نام “ماركي لايبنيتس” ادامه و تكميل تحقيق براي اين دو دانشمند را مقدور كرد.
آنچه كه در اين پروسه بسيار مهم است، تجربيات فردي، شرايط زندگي و محيط پيرامون ماست.
استفاده از موشها در اين تحقيقات به علت آنكه نه تنها موشها قدرت يادگيري بالايي دارند بلكه قابل دستكاري ژنتيكي هستند، كمك ميكند تا با تغييرات مشخص ژنتيكي بر روي آنها نحوه عمل سلولهاي مغزي دستكاري شده را با سلولهاي سالم بهتر مقايسه و بررسي كرد.
اما آيا ميتوان با دستكاري ژنتيكي و تغيير ساختماني سلولهاي عصبي، موشها را باهوش تر كرد؟
ساكمن ميگويد: “با اين تغييرات از قدرت يادگيري و حافظه كاسته ميشود.
من نديدهام يادگيري بهتر شود، اين واقعيتي است كه سيستم يادگيري با گذشت ميليونها سال رفته رفته بهسازي شده و نميشود با چند تغيير ساده كيفيت يادگيري و نحوه عمل اين سلولها را بهتر كرد. راهي كه تكامل مغز انسان طي قرنها پيموده به اين راحتي قابل دستكاري نيست.”